گر کسی سرو شنیدست که رفتست اینست
یاصنوبر که بناگوش و برش سیمین است
خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات عاشقی کار سری نیست که بر بالینست
وقت آنست که مردم ره صحرا گیرند خاصه اکنون که بهار آمد و فروردینست
چمن امروز بهشتست و تو در میبایی تا خلایق همه گویند که حورالعینست
من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگسزحمتم میدهد از بس که سخن شیرینست
این غزل مال من نیست. فکر بد نکنید .غزل مال سعدیه!